*  محمودرضا امینی

بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان و دانشجویان در تاریخ ۱۲ آبان، همچون سندی راهبردی، جهت‌گیری آتی سیاست خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران را روشن ساخت. این سخنان، یک‌بار دیگر با وضوح کامل ساختار حقیقی روابط ایران و آمریکا را ترسیم کرد: اختلاف جمهوری اسلامی با آمریکا، ذاتی و ماهوی است، نه تاکتیکی. این بدان معناست که ریشه‌های این رویارویی به منافع بنیادین دو طرف و تضاد ایدئولوژیک بازمی‌گردد. در چنین چارچوبی، سیاست‌گذاری کشور دیگر نباید بر منطق گفت‌وگوی صرف برای گشایش یا رفع تحریم‌ها متمرکز باشد، بلکه باید به سطح قدرت‌سازی برای مصونیت ملی ارتقا یابد. این تغییر پارادایم از «تعامل برای رفع مشکلات» به «قدرت‌سازی برای تأمین امنیت» ضروری است، چرا که تلاش‌های غرب برای مهار ایران، حتی در زمان‌هایی که انتظار می‌رود دیپلماسی فعال‌تر باشد، نشان می‌دهد که مبنای رفتارهای واشنگتن، عناد ساختاری است.
 فصل اول: فضای ژئوپلیتیکی پس از سخنان رهبری:  سخنان ۱۲ آبان در فضایی مطرح شد که تحرکات دیپلماتیک در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی برای ازسرگیری نوعی از تعاملات، حتی محدود، با ایران وجود داشت. از نقش‌آفرینی‌های میانجی‌گرانه کشورهای منطقه، مانند عمان، تا تلاش‌های اتحادیه اروپا برای تسهیل مسیرهای ارتباطی، همه نشان از یک سمت‌گیری عمومی برای آزمودن مجدد ظرفیت‌های مذاکره داشتند. در مقابل این پیام‌ها، دولت ایالات متحده، با تکیه بر استراتژی «فشار هوشمند» و تداوم اعمال تحریم‌ها در حوزه‌های کلیدی انرژی، فناوری‌های پیشرفته و همچنین اعمال نفوذ در تحولات ژئوپلیتیکی منطقه، موضع خود را تثبیت کرد. این فشارها نشان می‌دهد که انگیزه اصلی واشنگتن نه تعامل سازنده و مبتنی بر احترام متقابل، بلکه هدف‌گذاری اصلی‌اش مهار و محدودسازی هرگونه توسعه و توانمندی ایران است. هر تلاشی برای تفسیر این اقدامات به عنوان «ابزارهای چانه‌زنی» در کوتاه‌مدت، به نادیده گرفتن ماهیت این استراتژی بلندمدت تعبیر می‌شود.
 فصل دوم: ریشه‌های تاریخی و خطای راهبردی در پیش‌بینی تغییر رفتار آمریکا رهبر انقلاب با یادآوری دقیق ریشه‌های تاریخی دشمنی در ۱۳ آبان، تأکید کردند که خصومت آمریکا از روز اول انقلاب، نه بر اساس یک رفتار یا شعار مقطعی، بلکه بر پایه‌ی ماهیت استقلال‌طلبانه و ضداستعماری جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این تحلیل تاریخی، یک درس راهبردی مهم به همراه دارد: هرگونه تصور از تغییر بنیادین در سیاست‌های آمریکا صرفاً با تغییر دولت‌ها در واشنگتن، یک خطای راهبردی محض است. واقعیت کنونی نیز این فرضیه را تأیید می‌کند. دولت فعلی ایالات متحده، هرچند ممکن است لحن یا ادبیات متفاوتی را نسبت به دولت‌های پیشین اتخاذ کرده باشد، اما در عمق اهداف استراتژیک خود نسبت به ایران، همان نگاه استکباری و مبتنی بر مهار را دنبال می‌کند؛ گاهی این نگاه آشکارتر و گاهی زیرکانه بیان می‌شود، اما نتیجه عملی آن در سیاست‌گذاری‌ها مشهود است.
 فصل سوم: الزامات سیاست‌گذاری در عصر بازدارندگی هوشمند در واکنش به این واقعیت ساختاری، موضع رسمی ایران باید بر پایه‌ی یک اصل اساسی بنا شود: بازدارندگی فعال. این بازدارندگی دیگر تنها محدود به توان نظامی نیست، بلکه باید ابعاد فناورانه، اقتصادی و دیپلماتیک را نیز دربرگیرد. هدف نهایی این است که قدرت‌سازی به گونه‌ای صورت پذیرد که مذاکره، صرفاً به عنوان ابزاری برای اعمال فشار از سوی طرف مقابل، از کار بیفتد و تبدیل به نمایشی از قدرت و استقلال ملی شود. برای تحقق این هدف، سه محور عملیاتی برای بازتعریف سیاست‌های منطقه‌ای و اقتصادی کشور پیشنهاد می‌شود: تثبیت عمق راهبردی محور مقاومت: محور مقاومت باید به عنوان یک سپر ژئوپلیتیکی مستحکم در برابر هرگونه تهدید خارجی تعریف شود. این امر نیازمند تقویت پیوندهای امنیتی، نظامی و ایدئولوژیک با بازیگران همسو در منطقه است تا هرگونه محاسبه نظامی علیه ایران، هزینه‌ای غیرقابل تحمل برای متجاوز داشته باشد.
گسترش اتصال اقتصادی با شرق و جنوب جهانی: در مواجهه با تحریم‌های غرب، تمرکز بر توسعه روابط اقتصادی پایدار، بلندمدت و غیرقابل تحریم با بلوک‌های شرقی و جنوبی جهانی (از جمله اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بریکس و کشورهای مستقل آسیا و آفریقا) یک ضرورت است. این استراتژی، تاب‌آوری اقتصادی ایران را در برابر شوک‌های ناشی از فشارهای غربی به شدت افزایش می‌دهد. 
ارتقای پیام رسانه‌ای درباره ایران قوی: در بُعد رسانه‌ای و افکار عمومی، تمرکز باید بر روایت «ایرانِ مقتدر و پیشرو در فناوری و ثبات منطقه‌ای» باشد. این پیام رسانی باید افکار عمومی داخلی و بین‌المللی را از حالت «انتظار مذاکره» به «تکیه بر قدرت ملی» هدایت کند و نشان دهد که آینده ایران با اتکا به ظرفیت‌های درونی و همکاران استراتژیک رقم خواهد خورد.
 فصل چهارم: بازتعریف دیپلماسی در سایه اقتدار در سطح ارتباطات خارجی این رویکرد اقتدارگرا، مسیر تعامل با آمریکا (مستقیم یا غیرمستقیم) را نیز دچار تغییر می‌کند. گفت‌وگو تنها زمانی از نظر راهبردی توجیه پذیر است که واشنگتن در عمل و نه صرفاً در کلام، نشانه‌های رفتاریِ تغییر واقعی در سیاست‌های تحریمی و امنیتی خود را بروز دهد. دولت باید از دام پذیرش پیشنهادهای مبهم، غیرالزام‌آور و کوتاه‌مدت که صرفاً با هدف خرید زمان یا تضعیف تمرکز ملی طراحی شده‌اند، پرهیز کند. در عوض، تمرکز دیپلماسی باید بر تقویت همکاری‌های راهبردی با قدرت‌های غیرآمریکایی باشد. این حوزه ـ که شامل دیپلماسی انرژی، انتقال فناوری و توافقات منطقه‌ای است می‌تواند جایگزین کارآمد و مطمئنی برای تعامل شکننده و پرهزینه با غرب محسوب شود.
جمع‌بندی: دیپلماسی مقتدر در برابر بازی‌های سایه‌دار غرب پیام راهبردی بیانات ۱۲ آبان، روشن و بدون ابهام است: ایران باید به دنبال دیپلماسی مقتدر باشد، نه مذاکره از سر ضعف و نیاز. در جهان پیچیده امروز، ایران قوی تنها راه مصونیت ملی در برابر بازی‌های سایه‌دار غرب است. این رویکرد، به معنای نفی مطلق گفت‌وگو نیست، بلکه به معنای بازگشت به منطق گفت‌وگو از موضع اقتدار است؛ جایی که طرف مقابل، پیش از هر اقدامی، ناچار به به رسمیت شناختن قدرت ملی، پیشرفت‌های فناورانه و اراده مقاومت ایران باشد. این عصر، عصر تثبیت جایگاه ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای مستقل و تعیین‌کننده است.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی